سه شنبه 88 دی 1 , ساعت 11:0 صبح
به نام آنکه هر چه هست از اوست و ما هر چه داریم از او داریم
سلام، بعد از شاید یک هفته باز دستانمان روی کیبورد لغزید و شروع به نوشتن کرد... امروز روز پنجم محرم است، و از دهه اول دیگر چیزی نمانده و نمی دانم که ما محرمی شده ایم یا نه، دیگری چیزی به عاشورا نمانده، چیزی نمانده تا زینب رگ های بریده حسین را ببوسد و ما هنوز محرمی نشده ایم . گریه می کنیم ، سینه می زنیم اما هنوز نمی دانیم که چرا محرمی نشده ایم ، ولی بیاییم با دستان خالی خود، رو به درگاه خدا بنشینیم ، طلب بخشش کنیم و از او بخواهیم تا سوز دل و اشک چشم به ما دهد، از صاحب ماه بخواهیم تا کمکمان کند تا محرم را بفهمییم و درک کنیم و بگوییم که ما چشمی را که بلد نباشد گریه کند نمی خواهیم . این شبها ، شبهای درد و دل است ، هم درد شدن با حسین زهرا و درد خود را گفتن است و ما باید چگونه این کار را بکنیم ...؟
باید جواب را در پیش درگاه خدایی جست و جو کرد که ما را دوست دارد ، بیاییم این شبها بندگی خدا را از حسین و اولادش بیاموزیم ،از حسین بیاموزیم که خدا را چگونه دوست باید داشت و چگون باید محرمی و خدایی شد.
نوشته شده توسط حامیدر | نظرات دیگران [ نظر]
|